ميروم اين بار ديگر? بودني در کار نيست

خسته ام ديگر توان گفتن و تکرار نيست

گفته بودم ميروم?اما نکردي باورم....

ديگر اکنون که زمان خواهش و اصرار نيست

گر چه ميدانم که دل بر باز گشتم بسته ايي

خوش خيالي هاي تو مختص اين يک بار نيست

دل به يار ديگري بستن اگر چه مشکل است....

ميزنم دل را به دريا? دل سپردن عار نيست

تا به کي بايد غم عشق تباهي را کشيد؟

داغ عشق کهنه بر خاطر زدن اجبار نيست

گرچه خوشبختم که از دست تو راحت مي شوم

هيچکس مانند من از بخت خود بيزار نيست

دير شد بايد که بگريزم?کجايش با خدا

حيف ! تنها ميروم درشب کسي بيدار نيست